شاعر : موسی علیمردانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
شام غـریبی و تک وتنها شدن رسید هفت آسمان بهسینه مولامحـنرسید
میگفت قطره قطره اشکش چراچرا رفتن رسید برتووماندن به من رسید
با گریه کار غـسل شـبانه شـروع شد با گـریه آسـتـین هـمه بـردهـن رسید
آرام وبیصدا چـقـدر لطـمه میزدند تا روی سنگ غسل غریبی بدن رسید میخواست تاکه فاطمه را رونماکند فریـادهای نـالـه و آه از حـسن رسـید
بیهوش شد حسن به گـمانم که بازهم تا ماجرای کوچه وسیـلی زدن رسید
مانندبـاغ لالـه شده سـنـگ غـسـلاو ازبس که لاله لاله گل از پیرهن رسید
آثارشـعـلـهها نـفـسـش رابُـریـده بود هرچه سرش رسید ازآن سوختن رسید
اسـفـنـدروی آتـش غـم بـوددخـتـری تا جـامـه بهـشـتی مـادرکـفـن رسـیـد
هنـگـام پـر کـشـیدن تـابـوت فـاطـمـه تشیـیع جـسم پـرپـرهرچارتنرسید